گل سرخ

محبت

گل سرخ

محبت

دوست مهربان من ...

دوست مهربان من ...

درود بر تو که گرمای "سلامت" یخ "کینه" را آب می کند.
درود بر چشمان تو که روز را زیبا می بیند و از تاریکی می گریزد.
خورشید را ببین که به تو لبخند می زند.
می بینی خورشید خانم ساعت به ساعت دارد زیباتر می شود.
ببین با چه طراوت و زیبایی عشوه می کند...
سلام خورشید خانم.
سلام زندگی ...

درد دل‌هایت را به هیچ کس نگو ،

درد دل‌هایت را به هیچ کس نگو ،
چون یاد می‌گیرند ...
چگونه دلت را به درد بیاورند …

آرامش

یکی از راههای رسیدن به آرامش، فاصله گرفتن از کسانی است که آرامشت را به هم می زنند ...

کاش

کاش میشد بار دیگر سرنوشت از سر نوشت
کاش میشد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت
کاش میشد از قلمهایی که بر عالم رواست
با محبت ، با وفا ، با مهربانیها نوشت
کاش میشد اشتباه هرگز نبودش در جهان
داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت
کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود
کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت...

چشمانت را ببند و آرزویی کن

چشمانت را ببند و آرزویی کن...
شاید آرزوهایت به حقیقت بپیوندند.

مادرم

مادرم میشود عشق را برایم معنا کنی ؟
من معنایش را فراموش کرده ام ......

ﻣﻦ ﺑﻮﯼ ﺧــــــــــﺪﺍ ﻣﯽﻓﻬﻤﻢ ﺍﺯ ﺗـــﻮ

ﺭﺍﺿﯿﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ، ﭘﺎﯾﯿﺰِ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻣﻦ ..
ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻢ ﻭ ﻣﯽ ﺑﻮﯾﻢ ﺑﺮﮔﻬــــﺎﯼ ﺯﺭﺩ ﻭ ﻗﺮﻣﺰﺕﺭﺍ
ﻧﻔﺲ ﻣﯿﮑﺸﻢ ﺩﺭ هوایت
ﺑﻮﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﺭﯼ
ﺑﻮﯼ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺑﺮﮒ
ﻣﻦ ﺑﻮﯼ ﺧــــــــــﺪﺍ ﻣﯽﻓﻬﻤﻢ ﺍﺯ ﺗـــﻮ

شادی

شادی پروانه ای است که هر چه تفلا کنی نمیتوانی آن را شکار کنی، باید آرام باشی تا روی شانه ات بنشیند، پس زندگیت سرشار از آرامش و شانه هایت پر از پروانه...

باید رفت؛

باید رفت؛

حتی با ترس؛

وقتی از ماندن مطمئن نیستی؛

رفتن یقین است ...

بخشندگی


ما انسانها اگر نیمی از بخشندگی
این موش را داشتیم ...

یک کودک گرسنه‌ در
سراسر دنیا پیدا نمی‌‌شد.

شده هرگز دلت مال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟



شده هرگز دلت مال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟
نگاهت سخت دنبال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟
برایت اتفاق افتاده در یک کافه ی ِ ابری
ته ِ فنجان ِ تو فال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟
خوش و بش کرده ای با سایه ی ِ دیوار وقتی که
دلت جویایِ احوالِ کسی باشد که دیگر نیست؟
چه خواهی کرد اگر هربار گوشــــی را که برداری
نصیبت بوقِ اشغالِ کسی باشد که دیگر نیست؟
حواس ِ آسمانت پرت روی ِ شیشه های ِ مه
سکوتت جار و جنجالِ کسی باشد که دیگر نیست
شب ِ سرد ِ زمستانی تو هم لرزیده ای هرچند
به دور ِ گردنت شال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟
تصور کن برای ِ عیدهـای ِ رفته دلتنگی
به دستت کارت پستال ِ کسی باشد که دیگر نیست
شبیـه ِ ماهی ِ قرمز به روی ِ آب می مانی
که سین ات هفتمین سال ِ کسی باشد که دیگر نیست
شود هر خوشه اش روزی شرابی هفتصد ساله
اگر بغضت لگدمال ِ کسی باشد که دیگر نیست
چه مشکل می شود عشقی که حافظ در هوای ِ آن
الا یا ایها الحال ِ کسی باشد که دیگر نیست
رسیدن سهم ِ سیب ِ آرزوهایت نخواهد شد
اگر خوشبختی ات کال ِ کسی باشد که دیگر نیست...

فرامــوش کردن

فرامــوش کردن آن که دوستش داری
مثل این است که شبـــی
فراموش کنی چراغ حیـــاط‌خلوت را خاموش کنی
تمـــام روز بعد چــراغ روشن است !
و نــور خورشید
مانع از آن که بفهمـــی
امـــا همین که شب فرا می‌رســد
تاریکـــی
تو را وا می‌دارد به یــاد آوری !!

دلــم پاییـــز میخواهد

دلــم پاییـــز میخواهد ترجیحا مــهر ماه
باران هم بــبارد و تـنهـــایى
دلــم قدم زدن میخواهـــــد ،
از ایـــنجا تا جایی بی انتـــها ...
تا جایى که توانی براى ادامه نـــماند ،
تا اوج لـــمس رنـگ بـــرگ ها ...
تا نهـــایت استـشمام خوشبـوترین عـطــر جهان ،
لا به لاى درختان نیمه بــرهنه ى نم خورده ...
دلم بــدجـور بى تاب پاییـز است ...
فـصـل مـن ...
زودتـر بیـا ... !

همیشه راهی وجود دارد..

همیشه راهی وجود دارد..
پس ناامیدی چرا...؟؟؟

عشق

عشق به تو ریشه ای در اعماق زمین می بخشد، و آزادی بالهایی برای پریدن...
هر گلی برای شکفتن زمان میخواهد
آنان را که هم تراز با عقاید شما نیستند قضاوت نکنید،به آنان زمان بدهید ...

دلــــم تـــاب مـے خواهد . . .

دلــــم تـــاب مـے خواهد . . .
دلــــم آرزویــــے به سادگـے یک تـــاب مـے خواهد
و دستـے که آنقــــدر محکم مرا تـــاب دهد
که همـــه ےخستگـے هایم پرتـــاب شود تا دورها، تا دورتـــرین ها. . . 
خـــــدایــــا . . .دلــــم یک آسمــــان آبـے و حال و هوای بارانـے میخواهـــد.
دلــــم خلوتــــے مـے خواهد که در آن هر چه میخواهم فــــــریـــــــــــــــــاد بزنم،
 خلوتـے که در آن هیچکس نبـــاشدجز مــــــــن، جز تــــــــو.
خلوتـے که در آن نه اشک هایـم باز خواست شوند و نه فریاد هایــم خــاموش