گل سرخ

محبت

گل سرخ

محبت

من عقابی بودم که نگاه یک مار
سخت آزارم داد
بال بگشودم و سمتش رفتم
از زمینش کندم
به هوا آوردم
آخر عمرش بود که فریب چشمش ، سخت جادویم کرد
در نوک یک قله ، آشیانش دادم که همین دل رحمی ، چه به روزم آورد
عشق ، جادویم کرد
زهر خود بر من ریخت
از نوک قله زمین افتادم
تازه آمد یادم ، من عقابی بودم بر فرازِ یک کوه
آشیانِ خود را به نگاهی دادم
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.