گل سرخ

محبت

گل سرخ

محبت

یک همیشه یک است ؛ شاید در تمام عمرش نتوانسته بیش از یک باشد
اما بعضی اوقات می تواند خیلی باشد :
یک دنیا
یک سرنوشت
یک خاطره
یک عشق پاک
و یا
" یک دوست خوب مثل تو "

خنده

خنده بزرگترین اسلحه در جنگ زندگیست امیدوارم همیشه مسلح باشی

خدایا؛

دلم از بی کسی غمگین است؛

ولی کویرِ تنهایی ام را؛

با بهشت پر از نامردی عوض نمی کنم ...!

سنجاق

پدرم میگفت:
محبتت را به برگ ها سنجاق مزن
که باد با خود می بَرد...
محبتت را به آب جویی بریز
که با ریشه ها عجین شود...
ریشه هرگز اسیر باد نیست...
مادرم میگفت:
پروانه ی محبتت را
به تار عنکبوتی بینداز که سیر نباشد...
محبتت را به خانه ی دلی بنشان
که خیال بیرون شدن ندارد...

و یاد معلمم بخیر...
هر وقت به آخر خط میرسیدم میگفت:
نقطه سر خط...
مهربان تر از خودت
با دیگران باش...

خماری

خاطرات کهنه اش بغض "بنانم" راشکست
اشتیاق بوسه اش قفل لبانم راشکست

آمدو درتک تک سلولهایم جان گرفت
وقت رفتن بندبنداستخوانم راشکست

درپی اش دل رابه دریاهازدم امادریغ
دست طوفان قایق بی بادبانم راشکست

سخت بالارفتم اماساده خوردم برزمین
عابری سربه هوازدنردبانم راشکست

باغبانی تکیه گاهم رابریدوبعدازآن
بادی آمدساقه ی تردوجوانم راشکست

دردمن تنهاخماری نیست ازآن بدتراست
ساقی آمدسمتم امااستکانم راشکست

یاد من باشد

یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت…
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم…
"فریدون مشییری"

زندگی

زندگی، یک بازی است؛
بیشتر مردم زندگی را پیکار می‌انگارند.
اما زندگی پیکار نیست، بازی است. ...
زندگی، بازی بزرگ داد و ستد است.
زیرا آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد....
و هر چه بدهد بازخواهد گرفت.
اگر نفرت بورزد، نفرت به او باز خواهد آمد.
و اگر عشق ببخشد، عشق خواهد ستاند....

عجب هوایی داری! هوایت که به سرم میزند ، دیگر در هیچ هوایی نمیتوانم نفس بکشم!! عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن

اینه

مهم این نیست که قشنگ باشی......قشنگ اینه که مهم باشی! حتی برای یک نفر

مهم نیست شیر باشی یا آهو ......مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی .

فرقى نمی کند گودال آب کوچکى باشى یا دریاى بیکران... زلال که باشى، آسمان در توست.......

روی پیشانی بختم

روی پیشانی بختم خط به خط چین دیده ام

بسکه خود را در دل آیینه غمگین دیده ام

مو سپیدم مو سپیدم موسپیدم مو سپید

گرگ باران دیده هستم، برف سنگین دیده ام

آه یک چشمم زلیخا آن یکی یعقوب شد

حال یوسف را ببینم با کدامین دیده ام؟

آشنا هستی به چشمم
صبر کن، قدری بخند

یادم آمد، من تورا روز نخستین دیده ام

بیستون دیشب به چشمم جاده ای هموار بود

ابن سیرین را خبر کن، خواب شیرین دیده ام

بیدار شو

بیدار شو ،
پنجره را بگشا …
بشنو خدا صدایت می زند ،
خنده کن که خدا لبخند بنده اش را دوست دارد ،
این عین شکرگزاریست .
شاد باش که او شادی ات را می خواهد .
این همان عشق است ،
عشق به هستی ، عشق به زندگی ، عشق به خدا ...
.