وقتی نیستی دنیا چیزی کم داره
مثل کم داشتن یک وزیدن....یک واژه....یک ماه!!!!
من فکر می کنم در غیاب تو همه خانه های جهان خالیست!
ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ ﭘﺪﺭ ...
ﻫﻤﯿﻦ " ﻧﺎﻥ ﺣﻼﻝ " ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯼ ...
ﻣﯽ ﺍﺭﺯﺩ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﻔﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﺣﺮﺍﻣﯽ ﮐﻪ
ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ ...
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻧﺎﻥ ﺣﻼﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻋﺮﺿﻪ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ...
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﯼ ﭘﺪﺭﻡ ...
ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﻢ ﮐﻪ ﻧﺎﻥ ﺣﻼﻝ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﺑﺎ
ﺑﺮﮐﺘﺖ ﻣﺒﯿﻨﻢ
ﮔﻮﻳﻨﺪ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ ...
حس می کنم کنار تو از خود فراترم
درگیر چشم های تو باشم رهاترم
دلتنگی ام کم از غم تنهایی تو نیست
من هرچه بی قرارترم...بی صدا ترم
گاهی مقابل تو که می ایستم نرنج
پیش تو از هر آینه بی ادعاترم
قلبی که کنج سینه ی من می زند...تویی
من با غم تو از خود تو آشناترم
هر لحظه اتفاق می افتم بدون تو
از مرگ ها و زلزله ها بی هوا ترم
حالم بد است...با تو فقط خوب می شوم
خیلی از آن چه فکر کنی مبتلاترم...!
عضی روزها هوایی خانه کودکی هایم می شوم..
دلم برای حیاطی که نیست… مادربزرگی که نیست..
برای بوته یاس و درخت شمشاد و آب و جاروهای بعد از ظهرها تنگ می شود…
می روم محله قدیمی… دست میکشم به روی دیوار.
.. و قدم میزنم در پیاده رو خانه مان ……
که دیگر نیست…
سرم را بلند می کنم شاید مادرم پشت پنجره بیاید..
. شاید برایم گوجه سبز… زالزالک خریده باشد…انار دانه کرده باشد… شاید
خبر از یک زن بیمار شود
میمیرم...
مادری دست به دیوار شود
میمیرم...
با زمین خوردن تو...
بال و پرم میریزد...
چادرت را نتکان...
عرش بهم میریزد...
" اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها..
.